فرهنگ، زمانمحور شده است؛ درک زمانمحوری فرهنگ، منوط به فهم مختصات جغرافیایی است

ابراهیم فیاض در مقدمه سخنان خود به تأثیر جبر بر برخی کشورها اشاره کرد و گفت: همواره جبرها بر کشورهایی که دچار جهالت هستند، جهت دادهاند؛ در مقابل، کشورهای دانا همیشه از شر جبرها خلاص شدهاند. اروپا ابتدا از جبر طبیعت و سپس از جبر تاریخ رهایی یافت که کانت و هگل به آن کمک کردند.
او با بیان اینکه نوع سیاستگذاری در حوزه فرهنگ، تابع نوع تعریف از فرهنگ است، ادامه داد: اولین مقولهای که در ایران وجود ندارد، تعریف درست از فرهنگ است؛ موضوعی که تمام مشکلات نهادهایی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی کشور، برخاسته از آن است. تعریف فرهنگ همانند خود آن، بهشدت نسبی است و مرزهای سیال دارد؛ بهطوری که در اثر برخورد هر موضوعی با فرهنگ، آن هم سیال میشود. ایجاد مرز و تعین، کار جامعه است؛ درحالیکه فرهنگ، بیتعینی ایجاد میکند. بنابراین یکی از اقدامات اساسی این است که نسبیت فرهنگی را بفهمیم. مشکل ما این است که نسبیت فرهنگ را نمیفهمیم و همین ما را دچار بحران میکند. اگر امسال تعریف خاصی از فرهنگ ارائه دادیم، سال دیگر نباید همان تعریف از فرهنگ را داشته باشیم؛ چون هویت فرهنگ در حال تغییر است. کسانی که پویایی و سینوسیبودن فرهنگ را قبول نمیکنند، دچار شوکهای فرهنگی میشوند؛ شوکهایی که گاهی به مرگ میانجامد. ما در حال حاضر باید فرهنگ را با توجه به وضعیت فعلی تعریف کنیم؛ وضعیتی که در آن مردم نقش اصلی را در رقمزدن تحولات دارند. در طول تاریخ مردم همواره از هیئت حاکمه جلوتر بودهاند؛ بهطوری که شاه هم از آنها عقب افتاد و آنها انقلاب ۵۷ را رقم زدند. امروز هم مردم هستند که تاریخ را رو به جلو میکشانند؛ چون آنها زندگی میکنند و زندگی آنها هم با ما نیست.
عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران رشد فرهنگ را به لحاظ زمانی بسیار بالا دانست و اظهار داشت: امروز سرعت زمان بهشدت بالا رفته و خود را به مکان تحمیل میکند؛ لذا فرهنگ از نظر زمانی، بسیار در حال رشد است. همانطور که میدانیم فرهنگ دو پایه زمان و مکان یعنی تاریخ و جغرافیا دارد. از منظر ساختار تفکر اسلامی، معنا یعنی خداوند، مبنای همهچیز است که ابتدا خود را در زمان و سپس در مکان نشان میدهد. امروز که ما در حال ورود به زمانمحوری هستیم، درواقع در حال بازگشت به اصل خود یعنی معنا در زمان هستیم. بهعبارت دیگر، این زمانمحوری با اصالت ما و اصالت جمهوری اسلامی همراه است.
او با استناد به این زمانمحوری، مردم ایران را پیشبرنده اصلی زمان در کشور دانست و افزود: همانطور که گفته شد، قدرت همیشه در دست مردم بوده و آنها بودهاند که زمان را به پیش بردهاند. ما امروز در کشور دولت-ملت نداریم؛ بلکه مردم-دولت داریم؛ چون مردم هستند که جامعه را پیش میبرند و در واقع ایرانیان، بنیانگذار این جریان هستند؛ اما چون سیاستگذاران نسبت به آن دچار جهل و وهم هستند، از حرکت مردم دچار شوک و وحشت میشوند. بنابراین باید به جای وحشتزده شدن در میان تئوریهای جهانی، بدانیم که از نظر تئوری و معنا جلوتر از بقیه هستیم؛ اما متأسفانه ما همچنان میخواهیم همه چیز را با مدلهای غربی ببینیم؛ چون خودمان را باور نداریم و نمیدانیم که مبدع چه جریان بزرگی هستیم؛ جریانی که مردم ما رقمزننده آن هستند. ما امروز در علوماجتماعی با فلسفه و غربگرایی خود نمیتوانیم بفهمیم که امروز چه اتفاقی افتاده است، به همین دلیل دچار شوک فرهنگی میشویم. برای درک این موضوع و زمانمحوری آن، نیازمند فهم مختصات جغرافیایی خود هستیم.
فیاض با بیان اینکه ایران فلات مرکزی فرهنگی کل منطقه است، خاطرنشان کرد: در سطح منطقهای، تمام کشورهای منطقه اعم از ترکیه، عراق، پاکستان، افغانستان، حوزه آسیای میانه و قفقاز و کشورهای حوزه خلیج، وابسته به ایران هستند؛ یعنی ایران فلات مرکزی فرهنگی کل منطقه است اما بخشهای مختلف حکومتی، قدرت فهم این موضوع را ندارند. از حیث بینالمللی نیز، با بسیاری از کشورها مانند هند، اشتراکات فرهنگی داریم؛ ولی متأسفانه از زمان رضاشاه تاکنون کار فرهنگی اساسی در این کشور انجام ندادهایم. در بعد داخلی هم، سه حوزه فرهنگی عمیق البرز، زاگرس و حوزه کویر با مرکزیت شیراز، تهران و اصفهان داریم که هیچکدام از نظر جغرافیایی بررسی نشدهاند. امروز یکی از مشکلات سیاسی ما این است که حوزه زاگرس را در بعد سیاسی کنار گذاشتهایم؛ مسئلهای که باعث تبدیل آن به مرکز ایجاد شلوغیها شده است. اعتراضات در چند سال اخیر، ابتدا از کازرون و بر سر مسئله واگذاری تنگه چوگان ایجاد شد که بعداً بر سر موضوع خشکشدن آب کارون، به اصفهان و نهایتاً امسال به تهران رسید. از اینرو باید پیش از شخصیکردن این مسائل، به بررسی آنها از منظر تاریخی و جغرافیایی بپردازیم. ضرب دو عنصر تاریخی و جغرافیایی، بیانکننده مختصات اصلی ماست؛ لذا باید برای فهم اوضاع فرهنگی، مختصات تاریخی و جغرافیایی خود را بفهمیم؛ اما متأسفانه در حوزه داخلی و خارجی، روی این مختصات کار نشده است. در حال حاضر ۳۰ حوزه فرهنگی در داخل داریم که باید ذیل مختصات جغرافیایی دیده شوند.
فیاض در پایان با بیان اینکه ارتقای آموزش، میتواند اولین و مهمترین بنیان در سند آمایش فرهنگ باشد، چشمانداز آینده فرهنگ کشور را به آموزشوپرورش مرتبط دانست و بر لزوم توجه به آن در سند آمایش فرهنگ، تأکید کرد.
گزارش از: بهاره رضایی