ساماندهی بخش فرهنگ نیازمند شناسایی حوزههای فرهنگی است

سومین نشست از سلسله نشستهای الزامات نظری آمایش فرهنگ در ایران با عنوان «برنامهریزی منطقهای از منظر جغرافیای انسانی»، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲ با حضور علیرضا آستانه (دانشیار جغرافیای انسانی دانشگاه تهران) و محمدرضا رضوانی (استاد تمام جغرافیای انسانی دانشگاه تهران) و دبیری مهدی اکبری گلزار (مسئول دبیرخانه تدوین سند آمایش فرهنگ کشور) در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات برگزار شد.
در بخش اول این برنامه محمدرضا رضوانی در مقدمه سخنان خود به خلأ فرهنگی موجود در برنامههای توسعه اشاره و تصریح کرد: متأسفانه در برنامههای توسعه به بحث توسعه فرهنگی توجه نشده است و این برنامهها بیشتر ماهیت سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی دارند. در برنامه آمایش سرزمین هم توجه لازم به آمایش فرهنگ و فضای فرهنگی نشده و در این زمینه کمبود وجود دارد. بنابراین در تهیه سند آمایش فرهنگ، شناسایی ظرفیتها، قابلیتها و ایجاد بستر لازم به لحاظ زیرساختها و فضاها، دارای اهمیت است.
او با بیان اینکه قلمرو فرهنگ گسترده است، افزود: قلمرو فرهنگ خیلی و سیع و گسترده است؛ حتی در معنای خاص فرهنگ هم، نهادها و سازمانهای مختلفی حضور دارند. در این خصوص، همافزایی نهادها و سازمانها برای توسعه فرهنگی مهم است و از این جهت نقش پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات میتواند فرابخشی باشد و نهادها را به هم پیوند دهد. از سوی دیگر، تنوع فرهنگی، قومی و زبانی در کشور داریم که خود میتواند فرصتی برای توسعه فرهنگی و کمکی در جهت تحکیم وحدت ملی باشد. در سالهای اخیر علیرغم زیادبودن مهاجرتهای داخلی بین مناطق مختلف و نزدیکشدن فرهنگها به یکدیگر، همچنان این تنوعات قومی و زبانی را دارا هستیم که باید شناسایی، تحکیم و تقویت شوند. ما نیاز داریم که حوزههای فرهنگی اعم از حوزههای اصلی و فرعی را در کشور شناسایی کنیم و منطقهبندی فرهنگی داشته باشیم. علاوهبر منطقهبندی، باید مسیرهای فرهنگی نیز در کشور تعریف شوند که میتواند به ساماندهی بخش فرهنگی به لحاظ آمایشی کمک کند.
این استاد دانشگاه در ادامه به اهمیت حفظ تعادل و توازن درون و بینمنطقهای اشاره کرد و گفت: در زمینه حفظ تعادل و توازن درون و بینمنطقهای با مبحث شاخصهای فرهنگی و توسعه فرهنگی مواجه هستیم. در زمینه تدوین شاخصهای توسعه فرهنگی اقدامات زیادی شده است که کارهای شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی کشور از آن جمله هستند. ازجمله اقدامات در راستای ایجاد توازن و تعادل بین مناطق، این است که این شاخصها با جمعآوری اطلاعات مناسب، سنجیده و وضعیت موجود آنها در سطح ملی، استانی، و روستاها بررسی شود. اولین مسئله در این مسیر، دسترسی به آمار است؛ لذا باید نظام آماری هم شکل بگیرد و بهطور مرتب، آمار را ارائه دهد تا بدانیم شاخصها دچار چه تغییراتی میشوند.
علیرضا آستانه سخنران دوم این برنامه با تعریف مفهوم «برنامهریزی» به پیشبینی آینده، بر لزوم برنامهریزی و استفاده از فضا به شکل عقلایی تأکید کرد و اظهار داشت: از زمان شکلگیری دولت مدرن در کشور از سال ۱۲۸۵، در اثر سیاستهای اتخاذشده از آن زمان تاکنون، تمرکز سرمایهگذاری در برخی مناطق خاص بوده که باعث شده شهرهای بزرگ بهواسطه سرمایهگذاریهای سنگین، جمعیت عظیمی را به خود جذب کنند؛ اتفاقی که باعث خالیشدن بقیه مناطق از جمعیت شده است. فرهنگ وابسته به جمعیت است؛ بنابراین با خالیشدن پهنهها از سکنه، بخش زیادی از منابع فرهنگی از دست میروند. در حال حاضر جنوب، مرکز و شرق ایران در حال خالیشدن از سکنه هستند و جمعیت آنها به سمت شمال غرب سرازیر شدهاند. نسبت فضاهای فرهنگی در این مناطق ۱۵ به ۸۵ است که ازجمله دلایل مهم این جابهجاییهاست.
او با اشاره به تجربه کشور کانادا در برنامهریزی فرهنگی، استفاده از این تجربه و بومیسازی آن را کمککننده دانست و گفت: در سال ۲۰۱۵ مطالعه خوبی در کشور کانادا انجام شد که طی آن اسناد برنامهریزی فرهنگی ۲۴ ایالت را بررسی کردند. این مطالعه نشان میدهد این کشور هم برنامهریزی فرهنگی جامع نداشته و برای آن تلاش کرده است. طبق این مطالعه، یکی از ضعفهای برنامههای فرهنگی آنها، شباهت تمام این برنامهها در کل ایالات بود؛ در حالی که هر کدام از ایالتها ویژگیها و پتانسیلهای خاص خود را داشتند. همانطور که میدانیم فرهنگ ریشه از یک مکان و محل دارد و با استناد به این تجربه میتوان گفت، برنامههای فرهنگی نمیتوانند توسط افراد خارج از اجتماع نوشته شوند و حاوی عناصر کپیشده یا قرضگرفته باشند.
این استاد دانشگاه با اشاره به جزئیات این مطالعه افزود: در این مطالعه، سه نوع برنامه طرحهای مستقل فرهنگی، بخشهای فرهنگی (پیوستهای فرهنگی) و طرحهای بدون برنامه فرهنگی شناسایی شدند که فقط مورد اول میتواند راهبردی و کلان باشد. آنها برای طرحهای مستقل فرهنگی بخشهایی چون چشمانداز، استراتژی، اصول و دستورالعمل، ارزشها، هدف، اجرا، جدول زمانی، مراحل، سیاستها، ذینفعان، بودجه و ... تعیین کردهاند. در سند آمایش سرزمین ما، ۲۴ راهبرد کلان و ۲۵۰ راهبرد فرعی مثل تقویت هویت ایرانی اسلامی و ... مشخص شده که برنامه یا طرح فرهنگی محسوب نمیشوند.
از دیگر موارد مورد توجه در این مطالعه، توجه به نشاط و سرزندگی و موزائیک فرهنگی است. فرهنگ باید بتواند سرزندگی و نشاط ایجاد کند. در بحث موزائیک فرهنگی نیز، همه موزائیکها نمیتوانند یک شکل باشند، بلکه هر کدام میتواند ابعاد و رنگ متفاوتی داشته باشد. بنابراین تنها یک دستورالعمل نمیتواند برای همه آنها پاسخگو باشد. مورد دیگری که در این مطالعه نشانداده شده، مبنای نظریهای برنامهریزی است که در برنامهریزی فرهنگی کانادا، توجه به مبناهایی چون اقتصاد بهعنوان محور اصلی برنامهریزی فرهنگی، ارتقای کیفیت زندگی، نظریه شهر خلاق ریچارد فلوریدا، ایجاد جوامع پایدار و انسجام، شمولیت و سرمایه اجتماعی، در دستور قرار گرفته است. ما نیز باید بدانیم به لحاظ تئوریکی به دنبال چه چیزی هستیم و پشتوانه نظری برنامههای ما چیست.
علیرضا آستانه در پایان با بیان اینکه راهبرد کلان فرهنگی نداریم، از الزام و اهمیت تعریف دقیق فرهنگ و شناخت پهنههای فرهنگی در کشور سخن گفت و بر اهمیت تعیین نقش دقیق وزارت فرهنگ و ارشاد در این زمینه که تسهیلگر است یا دیکتهکننده، تأکید کرد.
گزارش از: بهاره رضایی